شکوه یک زندگی؛ عشق، ایثار و چشم انتظاری همسران شهدا/نارگل با بازی متفاوت سحرخیز دیده شد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، «شکوه یک زندگی» روایتی از زندگی همسران شهدا است که برای دفاع از میهن عزیزمان به جبهه های حق علیه باطل رفته و جان خود را نثار کرده اند. این سریال برای اولین بار به سختی ها و فداکاری های همسران شهدا و تلاش آنان برای گذران زندگی خود و فرزندان پرداخت که باید از این حیث به مدیران سیما و دست اندرکاران تولید این سریال اعم از تهیه کننده، کارگردان عوامل آن تبریک گفت و اما بعد...
لهجه خوب و احترام بازیگران به مردم شمال
اولین نقطه قوت این سریال دوره روایت آن یعنی یک دوره زمانی قبل از انقلاب، بعد از انقلاب اعم از دفاع مقدس و حال حاضر بود. روایتی که هم به سبقه افراد و پیشینه آن ها و هم به حال افراد می پرداخت و از این نظر می توان گفت شخصیت پردازی به خوبی شکل گرفت. نکته بعدی که باعث قوت ساختار این فیلم شد نگاه درست کارگردان و اهمیت عوامل به لهجه مردم شمال کشور به خصوص مازندران بود اثری که بازیگران سعی در باورپذیری لهجه به واسطه اجرای خوب آن داشتند که البته در مورد بازیگرانی که با لهجه شمالی صحبت نمی کردند نیز می توان این اقدام را با توجه به برخی سریال هایی که لهجه ها را خوب اجرا نکرده اند به نوعی احترام به مردم این خطه برشمرد.
روایتی از شخصیت یک "خان" با اخلاقی متفاوت در قاب تلویزیون
روایت سریال رضا بهشتی از زندگی یک خان شروع می شود که زندگی دخترش برایش اهمیت دارد. نقش خان را عبدالرضا اکبری ایفا کرد که با توجه به آثاری که تا کنون در مورد خوانین ساخته شده این خان کاملا متفاوت بود. فردی مهربان که تنها فکر خود نبوده و رعیت و خانواده برایش قابل احترام بودند و از این نظر سریال بدعت و نوآوری متفاوتی را رقم زد که در مقایسه با «پس از باران» این موضوع بیشتر به چشم آمد.
نقش نوجوانی نارگل که دختر خان بود و در سال های بعد در روایت سریال، همسر شهید می شود بیتا سحر خیز ایفا کرد که نقشی کاملا متفاوت از نقش های قبلی اش بود. دختری با لهجه شمالی، ساده، سخت کوش و فداکار که این بازیگر از ایفای این نقش سربلند بیرون آمد هر چند که شاید یک شمالی اغراق در لهجه او را متوجه می شد اما بازی او قابل تقدیر بود.
شکوه موسیقی فولکلور در «شکوه یک زندگی»
مورد دیگری که این فیلم را در مقایسه با آثار دیگر متفاوت و قابل تحسین کرد به تصویر کشیدن روستایی بکر و دست نخورده بود که شاید در حال حاضر این یکدستی به دلیل ساخت و سازهای متعدد در نقاط مختلف این خطه و ترکیب شکل گرفته سنت و مدرنیته وجود نداشته و یا نادر است. این بکر بودن لوکیشن روستا وقتی زیبایی تصویری بیشتری برای مخاطب داشت که زندگی سنتی مردم مازندران در آن به تصویر کشیده شد. سبک زندگی و شغل مردم روستا و راه هایی که از آن طریق امرار و معاش و گذران زندگی می کنند باورپذیری زیادی برای مخاطب به همراه داشت.
از دیگر ویژگی های این سریال این بود که برای اولین بار استادان برجسته موسیقی فولکلور برای تیتراژ یک اثر تلویزیونی آواز خواندند. محمدرضا اسحاقی، خسرو علیزاده و محمد عالمی که هر کدام از استادان بنام موسیقی مازنداران هستند، یک بند از تصنیف فولکلور «لیلا خانم» را برای تیتراژ اجرا کردند. همچنین در تیتراژ این سریال از سازهای محلی مانند لـله وا و شورانگیز استفاده شد.
تصویربرداری در زمستان با توجه به سرسبز بودن دامنه شمالی خزر در اکثر سال این اثر را از سایر آثار متفاوت کرد. این نوع تصویربرداری به این دلیل بوده که اتفاق اصلی یعنی شهادت یحیی در عملیات خیبر و در زمستان 62 رخ داده بود.
در صحنه های پایانی سریال نارگل قول خود و همسرش را به یاد می آورد که هرگاه دلتنگ هم شدند یحیی از جاده ای که میان دشت و روستا قرار دارد به دنبال او می آید و بعد از این صحنه است که پیکر یحیی که نارگل سال ها چشم انتظار بازگشت و نشانی از او بوده پیدا شده و از همان جاده تشییع می شود و از قضا این جاده به محل دفن یحیی ختم می شود. این ایده کارگردان قابل تقدیر بود و تحسین آن زمانی بیشتر می شود که در پایان سریال نارگل کنا آرمگاه یحیی حضور دارد و باز به یاد قولی که به هم دادند می افتد در حالی که به جاده می نگرد و در این زمان اسب سفیدی در جاده به سوی او می دود.
از نقاط ضعف مجموعه شکوه یک زندگی می توان به پرداخت غیر منطقی در خصوص شخصیت شهروز برادر شهلا نامادری نارگل اشاره کرد، شهروز در بخشی از سریال دستش برای همسرش رو می شود و همسرش برای انتقام از وی موضوع احتکار توسط وی را با پلیس در میان می گذارد ولی نا خودآگاه از سریال حذف شده و ناگهان در قالبی که اصلا برای مخاطب تعریفی نشده است در بیمارستان ظاهر می شود و بعد می میرد، حال سوالی که باقی می ماند این است که آیا شهروز آدم خوبی بود یا نه و اگر خوب بود چرا از ابتدای سریال چهره منفی این شخصیت به مخاطب معرفی شد و اصلا چرا باید در قسمت پایانی بی هیچ هدفی حضور پیدا می کرد.