تشدید مقاومت فعال

8:30 - 31 فروردين 1400
کد خبر: ۷۱۸۲۱۸
اصغر زارعی در یادداشتی نوشت: تنها راه برون‌رفت از مخمصه اروپا و آمریکا و تحمیل شرایطمان به آن‌ها، تقویت همه‌جانبه و مؤثر مؤلفه‌های قدرت از طریق تشدید مقاومت فعال و اعتقاد راسخ به توان داخلی است.
_ اصغر زارعی در روزنامه حمایت نوشت: انفجار در مجتمع نطنز که جدیدترین نمونه از خباثت نظام سلطه علیه پیشرفت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود، نشان داد که سرویس‌های جاسوسی کشور‌های بیگانه ازجمله آمریکا و انگلیس تا چه میزان برای به عقب راندن مؤلفه‌های قدرت کشورمان، در تلاش و تقلا هستند. این اتفاق مسبوق به سابقه بوده و در طول یک دهه گذشته، برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران بار‌ها از سوی عوامل نفوذی مورد هجمه قرار گرفته است. از طرفی، دشمن هر آنچه در چنته داشته برای متوقف کردن دیگر بازوان توانمند ایران اسلامی در بخش‌های موشکی و منطقه‌ای بکار بست و سال‌هاست که سناریو‌های متعددی را چه به لحاظ مطالبه مذاکرات فرابرجامی و چه از منظر اطلاعاتی و میدانی برای به‌اصطلاح آسیب زدن به این حوزه‌ها بکار بسته است.
 
با این حال، جمهوری اسلامی با به جریان انداختن مقاومت فعال در همه بخش‌های مورد تهدید، نظامات تحریمی غرب را به‌صورت جدی به چالش کشید و در هر سه حوزه هسته‌ای، منطقه‌ای و موشکی در قد و قواره یک قدرت منطقه‌ای ظاهر شد. این پیشرفت‌ها به‌ویژه در صنعت هسته‌ای، مستقیماً از جانب مسئولان رژیم‌های معاند بر زبان رانده‌شده و اذعان دارند که توان کشورمان غیرقابل‌انکار است.
 
از باب مثال، «جان کری» وزیر خارجه اسبق آمریکا در کتاب خاطرات خود با عنوان «هر روز موهبتی دیگر است»، به ذکر توانمندی ایران پیش از مذاکرات هسته‌ای منتهی به برجام پرداخت و نوشت: «ارزیابی‌های متحدان ما، ازجمله اسرائیل و کارشناسان خودمان این بود که ایران با شتاب در حال حرکت به‌سمت توانمندی سلاح هسته‌ای بود. هیچ کس شکی نداشت که آن‌ها در آن زمان به توانمندی چرخه سوخت هسته‌ای دست پیدا کرده بودند. ایران از ۱۶۴ سانتریفیوژی که در روز‌های اولیه دولت جورج دبلیو بوش برای غنی‌سازی اورانیوم می‌چرخاند، تا سال ۲۰۱۱ خودش را به‌جایی رسانده بود که از میان ۲۷ هزار سانتریفیوژ مستقر خود، ۱۹ هزار دستگاه سانتریفیوژ را مورداستفاده قرار می‌داد. ایرانی‌ها مقادیر کافی اورانیوم غنی‌شده ذخیره کرده بودند که در صورت گریز هسته‌ای برای ساخت ۸ تا ۱۰ بمب کافی بود.»
 
این در حالی است که دو روز پیش، «عاموس یادلین» رئیس سابق اطلاعات ارتش اسرائیل و مدیر فعلی اندیشکده مطالعات امنیت داخلی این رژیم، طی مصاحبه‌ای با شبکه «سی‌ان‌بی‌سی»، اقرار کرد؛ «ایران ۲۰ سال منتظر این حمله بود، اما برنامه هسته‌ای ایران بسیار مستحکم‌تر و گسترده‌تر است.» دراین‌باره، واکاوی چند نکته، ضروری به نظر می‌رسد.
 
۱. خرابکاری نطنز در کنار اصرار بایدن به عدم رفع کامل تحریم‌ها از یک‌سو و چیدن ویترینی تصنعی از علاقه آمریکا برای بازگشت به برجام از سوی دیگر، نشان داد که افزایش سطح همکاری‌ها، پذیرش داوطلبانه پروتکل‌ها و اهتمام بر انجام تعهدات بین‌المللی، باعث ایجاد مصونیت برای کشور و کم‌رنگ‌تر کردن تنش‌ها نمی‌شود. این سخن به مفهوم پس زدن توافقات جهانی نیست بلکه از این منظر قابل توجه است که ابزار دور کردن تهدیدات و ایجاد حریم امن برای کشور در مواجهه با جنایتکاران بین‌المللی را نباید در وین، سازمان ملل و دیگر نشست‌ها و مجامع جهانی جستجو کرد.
 
عجله برای همکاری‌های غیرمعمول، باعث توهم طرف مقابل شده و نتیجه این می‌شود که زنجیره‌ای از تعهدات محدودکننده و دست و پاگیر، اطلاعات محرمانه و ذی‌قیمت از طریق نفوذی‌ها در اختیار بدخواهان قرار می‌گیرد. کار به همین‌جا ختم نمی‌شود، بلکه این داده‌ها در موقعیت‌ها و بزنگاه‌های حساس، می‌تواند زمینه‌ساز بروز ضربات بعضاً جبران‌ناپذیر در زیرساخت‌ها نیز گردد.
 
۲. چاره نهایی برای تنش‌زدایی و داشتن دست برتر و یا دستکم قدرت موازی در مناسبات جهانی، فقط در راهبرد «قوی شدن» خلاصه می‌شود. اساس مذاکره از نظر آن‌ها، راهکاری است که در بسیاری از هزینه‌های آن‌ها صرفه‌جویی می‌کند؛ لذا یکی از خط‌های تبلیغاتی پس از به سرانجام رسیدن برنامه اقدام جامع مشترک در میان سیاستمداران غربی این بود که «برنامه هسته‌ای ایران بدون شلیک حتی یک گلوله، متوقف شد.»
 
علاوه بر این، در گفتگو‌ها تلاش می‌شود که ساختار تحریم‌ها حفظ گردد تا در صورت نیاز، دوباره ماشه آن را بچکانند. به همین جهت است که طرف آمریکایی، تحریم‌ها را به سه قسمت قابل رفع، قابل مذاکره و غیرقابل رفع تقسیم‌بندی کرده است. ضمن اینکه طرح مسائلی از قبیل راستی آزمایی یک روزه یا تخفیف در رفع تحریم‌ها (شامل رفع تدریجی یا مشروط به واگذاری امتیازات بیشتر)، انحراف از موضع صریح و قطعی نظام به شمار رفته و حریف درخواهد یافت که مذاکره برای طرف ایرانی، احتمالاً کارکرد‌های حزبی داشته و شاید برای فروش امتیاز آن در داخل طراحی‌شده باشد!
 
در چنین شرایطی، حرکت درست آن است که دیگر شاخصه‌های قدرت هسته‌ای به‌موازات غنی‌سازی ۶۰ درصد افزایش یابد و برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور نیز اقداماتی که نتیجه آن مستقیماً در معیشت مردم محسوس باشد، کلید بخورد. به این مفهوم که ترسیم چشم‌انداز رفع گرفتار‌های اقتصادی مردم در مدت کوتاه به شرطی مقبول و مستحسن است که با نتایج عملی همراه شود و قاطبه مردم، آن را راستی آزمایی کرده باشند.
 
۳. واقعیت این است که آمریکا مثل شیر بی‌یال و دمی است که اعتبارش به‌ویژه در دوره ترامپ به‌شدت از بین رفته و در حال حاضر، جبهه‌های دیپلماتیک مختلفی را با ایران، کوبا، یمن، چین و روسیه گشوده تا وجهه به‌شدت مخدوش خود را ترمیم کند. به عبارت ساده‌تر، این آمریکاست که برای یارگیری جدید از میان کشور‌های جهان نیازمند توافق با ایران است و همین‌که مذاکرات را دستکم تا سه ماه دیگر برای روشن شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری کشورمان، ادامه‌دار کند به بخشی از اهدافش رسیده است. فرسایشی شدن مذاکرات بر این مبنا، نتیجه‌ای دل‌چسب و خوشایند است که در نقطه مقابل، مضرات تجربه‌ای شده‌ای همچون معطل ماندن اقتصاد و سرمایه‌گذاری‌ها در داخل را به بار می‌آورد.
 
نتیجه مذاکرات هر چه باشد، برنامه‌ریزی‌های کلان کشور نباید در انتظار چراغ سبز غرب بماند، چراکه وعده‌های نیم دهه گذشته آن‌ها بسیار جذاب‌تر از آنچه امروز بیان می‌کنند بود، ولی درنهایت، سخت‌ترین و بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها را اعمال کردند؛ لذا تنها راه برون‌رفت از مخمصه اروپا و آمریکا و تحمیل شرایطمان به آن‌ها، تقویت همه‌جانبه و مؤثر مؤلفه‌های قدرت از طریق تشدید مقاومت فعال و اعتقاد راسخ به توان داخلی است.

برچسب ها: ایران هسته ای

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *